خونه خاله کدوم وره
سلام عزیزم تاج سرم نازگلم روز چهار شنبه عمو حمید برای موقعیت کاری رفت کاشان ما هم چون خاله نرگس تنها بود بابایی گفت برید بمونید خونه اونا شب بابا جون ما رو برد داشتیم میرفتیم برفی می یومد که ما اینقدر خوشحال شده بودیم که حد نداشت همش میگفتم آخ جون آیدین فردا صبح با نگار و حسام میرید حیاط برف بازی میکنید عزیز و زندایی هنگامه هم اومدن و با هم خوابیدیم شب ساعت ٢ بود نمیخوابیدی همش صحبت میکردی نگار و حسام خوابیده بودن آیدین جیگر من همش برای زندایش قصه میگفت تا ساعت شد ٣ نصفه شب خوابت برد صبح از خواب بیدار شدیم و خاله ...
نویسنده :
مامانی
13:13